۱۳۸۷/۰۴/۳۰

عطرسنبل عطرکاج

این که من کتابی رو که بیشتر از 180 صفحه داشته باشه یک روزه بخونم، ازون اتفاقات نادرِ این دوره زمونه ست، دلیل اصلیش اینه که اینقدرمن کند کتاب (و چیزای دیگرو) می خونم که معمولاً حوصله ام بیشتراز150 صفحه در روز رو نمی کشه. چیزی که کمکم کرد تا من به این رکورد برسم،( بعداز کمکِ خدا و دعای پدر و مادر) البته معجزه نبود؛ "عطرِ سنبل، عطرِ کاج" بود.-کسی می گفت چندان فرقی هم نداره-. کتابِ مذکور(چون دارم با صفحه کلیدِ لاتین می نویسم، از تکرار لغاتِ تکراری خودداری می کنم تا به این وسیله از مصرفِ انرژی در یافتنِ حروفِ فارسی صرفه جویی کنم!!!!! شما هم همین کارو بُکنین....اینقد خووووبه که نگو) خاطرات مهاجرت واقامتِ نویسنده (فیروزه جزایریِ دوما) در آمریکاست که به طنزِ خیلی باحالی نوشته شده. کتاب به زبان انگلیسی و در آمریکا منتشر شده ولی ترجمه اش هم خیلی قشنگه. من چاپِ سیزدهمِ کتاب دستمه..... حالا خودت حساب کن. تنها نکتۀ باحالِ کتاب، طنزش نیست... به نظر من این تصویری که از ایرانیا به دست خواننده میده خیلی هیجان انگیز تره. ایرانیان در اندازۀ واقعی، نه زیادی گُنده و بَزک دوزک شده، و نه زیادی تو سری خورده و سانسور شده. فصلِ "با این همه فامیل" رو خیلی دوست داشتم. گرچه بقیۀ کتاب هم چیزی از این فصل کم نداره. بخونیدش و نظر بدین.....

هیچ نظری موجود نیست:

 
Free counter and web stats